عبدالحميد ضيايي

مشاور شركت بيمه پارسيان

عبدالحميد ضيايي

۲۸ بازديد ۰ نظر

چه مي خواهند آخر اين فقيهان حلب اي عشق؟

از اين سي پارۀ اندوه، اين درد طلب اي عشق؟

صلاح الدين ايوبي، صلاح الدين زركوبي

يكي شمشير و فتوا دارد و آن يك طرب اي عشق

گرسنه در حصار تلخ زندان زنده در گورم

چه خواهي كرد با اصحاب خود يا للعجب اي عشق

كفن شد بورياي كهنه در مهماني آتش

قدح خم كرده ام شايد بيايد جان به لب اي عشق

كه من عيسي بن خويشم بر فراز جلجتا تنها

و هر كس مي تراشد از تنم اصل و نسب اي عشق

سلام اي عطر كولي! اي جوانمرگي! دلم تنگ است

مرا با خود ببر! من خسته ام از روز و شب اي عشق!


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد