مهدي فرجي

مشاور شركت بيمه پارسيان

مهدي فرجي

۲۷ بازديد ۰ نظر

بعد از تو اي طراوت بي پايان، تقويم من بهار نمي خواهد

بر روز و ماه و سال مي آشوبد، خود را در اين حصار نمي خواهد

 

اين روزها كه روح من آشفته است، دارد فقط به دور تو مي گردد

اين مرد هيچ وقت مسيرش را، بيرون از اين مدار نمي خواهد

 

پاييز را پر از هيجان كردي، با سيب هاي قرمز زنبيلت

اين كودك جنون زده بعد از اين پاييزها انار نمي خواهد

 

گفتند: هر چه آهو مال تو، مال تو هر چه آهو ... غير از اين

اين ببر حرف زور نمي فهمد، غير از همين شكار نمي خواهد

 

در شعرهات سوز «بنان» داري، در خواندنت صداي «قمر» جاري

البته يك تفاوت كوچك هست، همراهي سه تار نمي خواهد

 

بايد قبول داشته باشي، حرف؛ سرمايۀ هميشۀ يك مرد است

مي خواهدت درنگ نكن چون مرد، يك چيز را دو بار نمي خواهد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد