امروز هم به رخوت بي بادگي گذشت
آري گذشت مستي دلدادگي گذشت
در آتش خيال تو با خود قدم زدم
دوران عاشقي به همين سادگي گذشت
مي دانم اي فرشته كه باور نمي كني
شب هاي قصه گويي و شهزادگي گذشت
روزي ز چشم مردم و روزي به پاي تو
عمر مرا ببين كه به افتادگي گذشت
شرمندۀ توايم و سرافراز از اينكه عمر
گر دين نداشتيم، به آزادگي گذشت