تو آسماني و من جوجه «باز» كوچكي ام
كه فكر فتح توام در جهان كودكي ام
تب حضور تو پيچيد در زمين و زمان
وزيد طوفان بر پيكر مترسكي ام
نه... مو به مو همۀ قصه آشناست برام
كه ديده بودم در خواب هاي كودكي ام
تو هم كه آينه اي اشتباه مي گيري
اگر شبيه خودم نيستم شبيه كي ام؟
كه هر چه سعي كنم ناگزير مي ريزد
غم هميشه ام از خنده هاي زوركي ام
سوار اسب مي آيم و مي برم با خود
تو را به دهكدۀ خواب هاي كودكي ام
داستان كوتاه آموزنده
داستان كوتاه آموزنده71
داستان كوتاه آموزنده61