حسن دلبري

مشاور شركت بيمه پارسيان

حسن دلبري

۳۲ بازديد ۰ نظر

شهر من شهر جانيان رها، شهر زندانيان بي بند است

شهر ديوانگان بي زنجير، شهر دزدان آبرومند است

 

هر كسي در صفوف اين مسجد، سجده بر كعبۀ كسي دارد

شهر مرموز من زبانم لال، صاحب اين همه خداوند است

 

تا به ارديبهشت بعضي ها، چشم شور مسافران نرسد

خانه هاي دو كوچه پايين تر، غرق در «ان يكاد» و اسفند است

 

خان اينجا فقط وضويش را، خون انسان تازه مي خواهد

باز شكر خدا كه اين درويش، به همين پنج وعده خرسند است

 

مردم از بس به خاطر بعضي، درد را در كنايه پيچيدم

بعد از اين داد مي زنم اين شهر، شهر دزدان آبرومند است

 

شاعر پاره هاي نان تا چند، چشم بر دست اين و آن تا چند

به قلم گو بپوشد از من چشم، به ورق گو بشويد از من دست


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد