بگذار در قشنگ ترين اشتباه من
آتش بگيرد از تو دل سر به راه من
چشمم نسيم مي شود آنقدر مي وزد
تا روسريت حل بشود در نگاه من
آن وقت در رگم بشتابد طپش كند
تا وقت مرگ موي تو؛ خون سياه من
برعكس آخر همۀ قصه هاي تلخ
شايد شبي به چنگ من افتاد ماه من
روزي مگر خود تو دچارم نكرده اي؟
از چاله در بيا كه بيفتي به چاه من
داغ مرا به دوش بكش سال هاي سال
اي شانه هات مُهر شده با گناه من