من عاقبت از اينجا خواهم رفت
پروانه اي كه با شب مي رفت
اين فال را براي دلم ديد
ديري است
مثل ستاره ها چمدانم را
از شوق ماهيان و تنهايي خودم
پر كرده ام ولي
مهلت نمي دهند كه مثل كبوتري
در شرم صبح پر بگشايم
با يك سبد ترانه و لبخند
خود را به كاروان برسانم
اما ...
من عاقبت از اينجا خواهم رفت
پروانه اي كه باشب مي رفت
اين فال را براي دلم ديد.
داستان كوتاه آموزنده
داستان كوتاه آموزنده71
داستان كوتاه آموزنده61