من شبم، يك شب دلگير، سياه، آلوده
تو پلنگي، به دل شب زده، ماه آلوده
مثل يوسف بري از خبط و خطا هستي و من
در تب عشق، به صد جوره گناه آلوده
هيچكس گرچه نپرسيد كه بعد از يوسف
به چه اندوه عميقي دل چاه، آلوده
مي رود چاه دلم پر شود از حسرت و حرص
بيش از اين روح مرا، عشق! نخواه آلوده
به هم انگار بنا نيست من و تو برسيم
«ما» سرابي است كه با آن شده راه آلوده
شب بي ماه و پلنگيم من و تو، افسوس
من به سوداي تو دلخوش، تو به آه آلوده