مهدي فرجي

مشاور شركت بيمه پارسيان

مهدي فرجي

۲۶ بازديد ۰ نظر

دل تو سنگ به قدر شكستن من نيست

تو پارۀ تنمي، پارۀ من آهن نيست

 

بپرس بعد تو خاموشي غريبم را

از آن چراغ، كه در خانه هست و روشن نيست

 

دلت خوش است كه من زنده زنده مي سوزم

ولي رها شدن از عاشقي به مردن نيست

 

چقدر سنگ زدند و به خود قبولاندم

كه ضرب دست تو پشت سر فلاخن نيست

 

چقدر حرف براي تو دارم و هر بار

در آب و تاب تماشا توان گفتن نيست

 

چه دردناك و غم آلود اينكه مي داني

به هر دري بزني نيمۀ تو اين زن نيست


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد