درخت باور من برگ و بار و سايه ندارد
دروغ هر چه كه باشد اساس و پايه ندارد
چه باوري است كه چون كوزۀ شكسته در آتش
براي شعله شدن هم خميرمايه ندارد
چنين كه يافته ام دشمن حقيقي خود را
دلم به غير خود از هيچ كس گلايه ندارد
به استخاره سراغ از دلم مگير كه عمريست
كتابي ام كه به غير از عذاب آيه ندارد
براي صحبت آيينه ها به سنگ بينديش
صريح باش كه دل طاقت كنايه ندارد