باشد تو نيز بر جگرم خنجري بزن
با من دم از هواي كس ديگري بزن
پرواز با رقيب اگر فرصتي گذاشت
روزي به آشيانۀ من هم سري بزن
اي دل به جنگ جمع رقيبان شتاب كن
سرباز نيمه جان! به صف لشكري بزن
درد فراق آمد و عشق از دلم نرفت
اي روزگار سيلي محكم تري بزن
شايد كه جام بشكنم و توبه اي كنم
اي مرگ پيش از آنكه بيايي دري بزن
داستان كوتاه آموزنده
داستان كوتاه آموزنده71
داستان كوتاه آموزنده61