اين نسيم سحري
اين درآميخته با بوي خوش گيسوي تو
رقص رقصان ز سر كوي تو
مي آمد با جلوه گري
عطر خوشبوي تو را مي آورد
دل مردم مي برد
خلق را مجنون مي كرد
گر نسيم سحري مردي بود
بي گمان دشنۀ من قلبش را
غرقه در خون مي كرد.
اين نسيم سحري
اين درآميخته با بوي خوش گيسوي تو
رقص رقصان ز سر كوي تو
مي آمد با جلوه گري
عطر خوشبوي تو را مي آورد
دل مردم مي برد
خلق را مجنون مي كرد
گر نسيم سحري مردي بود
بي گمان دشنۀ من قلبش را
غرقه در خون مي كرد.