پيراهن تو بر تن اين شعر گشاد است
در وصف تنت شاعر ناكام زياد است
در حسرت فتحت قلم شاعر و نقاش
زيبايي تو كار به دست همه داده ست
شايد قلم فرشچيان معجزه اي كرد
بازار هنر چند صباحي ست كساد است
جز خنده سزاوار براي دهنت نيست
نقاشي رنگ لبت اين قدر كه شاد است
يك كار فقط روسري ات دارد و آن هم
بر هم زدن دائم آرامش باد است
من شاعرم و در پي مضمون جديدم
هر كار كني پشت سرت حرف زياد است