فدريكو گارسيا لوركا

مشاور شركت بيمه پارسيان

فدريكو گارسيا لوركا

۳۰ بازديد ۰ نظر

بر روي غبار سبز

خورشيدي از رمق افتاده است

ساحل را سايه اي پوشانده

كه همه چيز را به خواب برده است

نه به قايق مي شود دل بست

نه به قيچي كه رشتۀ اين خواب را بگسلد

ناخوشي ها زنجيروار به گرد هم آمده اند

اما در من گذشته جان گرفته است

وقتي با طبل نقره اي اش

در من مي نوازد.


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد