اولين رنج بر مي گردد به عصر دايناسورها
وقتي كه مادري نتوانست
كودكش را از پرت شدن به دره نجات دهد
آرام به شكاف سنگ ها برگشت
رنج اما منقرض نشد
هر پرنده در لانه اش
جوجه اي را براي مهاجرت پرورش داد
هر رودخانه دانه اي را
تا دهانۀ آبشار بدرقه كرد
كه اجداد ما از درخت ها پايين آمدند
و رنج بر دو پاي خودش ايستاد
بودن، فلسفۀ پيچيده اي نيست
رنجي است كوچك
كه در زير سنگي بزرگ
زندگي مي كند.