اي گرم تر از پنجۀ خورشيد نگاهت
اي چشم پلنگان جهان خيرۀ ماهت
يك چند از اين خاك گذر كردي و مانده ست
چشمان زمين تا به ابد چشم به راهت
مصراع به مصراع نفس مي كشم از تو
انگار پرم آه پرم از تب آهت
مصراع به مصراع مرا زير و زبر كن
اي زلزله در زلزله امواج نگاهت
من گم شده ام گم شده ام در شبت اي ماه
درياب مرا در خم گيسوي سياهت