در گلوگاه من
درخت سيبي هست
كه از آن
مردي را
بر دار كردهاند
اگر دهان ميگشايم و روي ميگرداني
بگردان!
اما به قدمت عشق سوگند
كه تباهي من از مِي و افيون نيست
اوست كه در گلوگاهم آويخته است
و ميپوسد
آرام، آرام.
در گلوگاه من
درخت سيبي هست
كه از آن
مردي را
بر دار كردهاند
اگر دهان ميگشايم و روي ميگرداني
بگردان!
اما به قدمت عشق سوگند
كه تباهي من از مِي و افيون نيست
اوست كه در گلوگاهم آويخته است
و ميپوسد
آرام، آرام.