بلاگا ديميتروا

مشاور شركت بيمه پارسيان

بلاگا ديميتروا

۳۰ بازديد ۰ نظر

چگونه روا داشتي كه زبان تو

وحشي، رام‌نشده، رميده

از حصار دندان‌گون

دست‌آموز گردد؟

كلمات را ليس مي‌زند

همچون ببر كه زخم‌هايش را

اما در قفسي كليد شده

رسالتش جوشش ناگاه

در خون خويش

غرّشي در آستانهٔ انفجار

دژخيم خود،

سخت خود را مي‌گزد

سكوت، جاري مي‌شود

پشتِ دندان‌ها، زبان خونچكان!

در زندانِ دهان.


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد