سالهاي تلماسه
شتابان ميبرندم
به كجا؟
نميدانم!
تيرِ دسيسههاتان
به سنگ آمد،
راهها به ريشخندم گرفتند و گريختند
اما آوازي كه من سر دادم،
تركم نميكند؛
اما به راستي
بعد از تمام نبردها، دسيسهها و سياستها
چه بر جاي ميماند؟
آنگاه كه همه چيز
از هم ميگسلد
چه بر جاي ميماند
كه بتوان به آن دل بست؟