روحم پريد
و خواست برود
نگاهش افتاد
به آخرين انار باغچه
آويزان ...
از درختي كه تو كاشته بودي
نشد كه برود
اكنون سالهاست
كه در اين حياط قديمي زنداني ام
و هيچكس به ملاقاتم نمي آيد
همه از اين خانه رفته اند.
روحم پريد
و خواست برود
نگاهش افتاد
به آخرين انار باغچه
آويزان ...
از درختي كه تو كاشته بودي
نشد كه برود
اكنون سالهاست
كه در اين حياط قديمي زنداني ام
و هيچكس به ملاقاتم نمي آيد
همه از اين خانه رفته اند.