محمدحسين شهريار

مشاور شركت بيمه پارسيان

محمدحسين شهريار

۳۳ بازديد ۰ نظر

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از كوي تو ليكن عقب سرنگران

 

ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما كردي

تو بمان و دگران واي به حال دگران

 

رفته چون مه به محاقم كه نشانم ندهند

هر چه آفاق بجويند كران تا به كران

 

مي روم تا كه به صاحبنظري بازرسم

محرم ما نبود ديده كوته نظران

 

دل چون آينۀ اهل صفا مي شكنند

كه ز خود بي خبرند اين ز خدا بيخبران

 

دل من دار كه در زلف شكن در شكنت

يادگاريست ز سرحلقۀ شوريده سران

 

گل اين باغ به جز حسرت و داغم نفزود

لاله رويا تو ببخشاي به خونين جگران

 

ره بيداد گران بخت من آموخت ترا

ورنه دانم، تو كجا و ره بيداد گران؟

 

سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن

كاين بود عاقبت كار جهان گذران

 

شهريارا غم آوارگي و دربدري

شورها در دلم انگيخته چون نوسفران


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد