در راه زندگاني

مشاور شركت بيمه پارسيان

در راه زندگاني

۳۳ بازديد ۰ نظر

جواني شمع ره كردم كه جويم زندگاني را----- نجستم زندگانـــي را و گم كـردم جواني را

كنون با بار پيــري آرزومندم كه برگـردم----- به دنبال جوانـــي كـوره راه زندگانــــي را

به ياد يار ديرين كاروان گم كـرده رامانـم----- كه شب در خــواب بيند همرهان كارواني را

بهاري بود و ما را هم شبابي و شكر خوابي ----- چه غفلت داشتيم اي گل شبيخون جواني را

چه بيداري تلخي بود از خواب خوش مستي ----- كه در كامم به زهر آلود شهد شادمانـــي را

سخن با من نمي گوئي الا اي همزبـان دل ----- خدايــا بــا كـه گويم شكوه بي همزباني را

نسيم زلف جانان كو؟ كه چون برگ خزان ديده ----- به پاي سرو خود دارم هواي جانفشانـــي را

به چشم آسمانـي گردشي داري بلاي جان ----- خدايـــا بر مگردان اين بلاي آسمانـــي را

نميري شهريار از شعر شيرين روان گفتـن----- كه از آب بقا جويند عمــــر جاودانـي را


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد