گلچين اشعار مولانا

مشاور شركت بيمه پارسيان

گلچين اشعار مولانا

۳۳ بازديد ۰ نظر

آمده​ام كه سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوييم كه ني ني شكنم شكر برم
آمده​ام چو عقل و جان از همه ديده​ها نهان
تا سوي جان و ديدگان مشعله نظر برم
آمده كه رهزنم بر سر گنج شه زنم
آمده​ام كه زر برم زر نبرم خبر برم
گر شكند دل مرا جان بدهم به دل شكن
گر ز سرم كله برد من ز ميان كمر برم
اوست نشسته در نظر من به كجا نظر كنم
اوست گرفته شهر دل من به كجا سفر برم
آنك ز زخم تير او كوه شكاف مي كند
پيش گشادتير او واي اگر سپر برم
گفتم آفتاب را گر ببري تو تاب خود
تاب تو را چو تب كند گفت بلي اگر برم
آنك ز تاب روي او نور صفا به دل كشد
و آنك ز جوي حسن او آب سوي جگر برم
در هوس خيال او همچو خيال گشته​ام
وز سر رشك نام او نام رخ قمر برم
اين غزلم جواب آن باده كه داشت پيش من
گفت بخور نمي​خوري پيش كسي دگر برم


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد