اي ذبيح آب پسر رباب چقدر شدي زيبا
اي گواه من بي گناه من محو تو شده بابا
حاجي ششماهه ام سوي خدا مي روي
حج تو گشته قبول راس جدا مي روي
لاي لاي علي اصغرم
گهواره شده بي تو بي صفا بميره برات مادر
مگه پاره شد حلق نازكت نمي ياد صدات اصغر
بزن دوباره به هم لباي خشكيده تو
بيا ببندم علي گلوي ببريده تو
لاي لاي علي اصغرم
قبر كوچيكت برا مادرت حكم كعبه رو داره
خاك قبر تو مي ريزم به سر خون ز ديده مي باره
بسكه تو با غيرتي رفتي نبيني مرا
لحظه بي معجري در وسط شعله ها
لاي لاي علي اصغرم