رفتم ، بخدا گر هوسم بود ، بسم بود

مشاور شركت بيمه پارسيان

رفتم ، بخدا گر هوسم بود ، بسم بود

۳۰ بازديد ۰ نظر

ميخواهم و ميخواستمت ، تا نفسم بود

مي سوختم از حسرت  و عشق تو بسم بود

عشق تو بسم بود كه اين شعله بيدار

روشنگر شبهاي بلند ققسم بود

آن بخت گريزنده دمي آمد و بگذشت

غم بود كه پيوسته نفس در نفسم بود

دست من و آغوش تو هيهات ،  كه يك روز

تنها نفسي با تو نشستن هوسم بود

بالله ، كه  جز ياد تو ، گر هيچ كسم  است

حاشا ، كه بجز عشق تو ، گر هيچ كسم بود

سيماي مسيحايي اندوه تو ، اي عشق

در غربت  اين مهلكه فرياد رسم بود

لب بسته و پر سوخته از كوي تو رفتم 

رفتم ، بخدا گر هوسم بود ، بسم بود

" فريدون مشيري "


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد