چنان مستم چنام مستم من امشب
كه از چنبر برون جستم من امشب
چنان چيزي كه در خاطر نيايد
چنانستم چنانستم من امشب
بجان با آسمان عشق رفتم
بصورتگر در اين پستم من امشب
بشوي اي عقل دست خويش از من
كه در مجنون بپيوستم من امشب
چو وا گشت او پي او مي دويدم
دمي از پاي ننشستم من امشب
داستان كوتاه آموزنده
داستان كوتاه آموزنده71
داستان كوتاه آموزنده61