به كجا چنين شتابان ؟
گون از نسيم پرسيد
دل من گرفته زينجا
هوس سفر نداري
ز غبار اين بيابان ؟
همه آرزويم اما
چه كنم كه بسته پايم
به كجا چنين شتابان ؟
به هر آن كجا كه باشد به جز اين سرا سرايم
سفرت به خير ! اما تو و دوستي خدا را
چو از اين كوير وحشت به سلامتي گذشتي
به شكوفه ها به باران
برسان سلام ما را! شفيعي كدكني
گون از نسيم پرسيد
دل من گرفته زينجا
هوس سفر نداري
ز غبار اين بيابان ؟
همه آرزويم اما
چه كنم كه بسته پايم
به كجا چنين شتابان ؟
به هر آن كجا كه باشد به جز اين سرا سرايم
سفرت به خير ! اما تو و دوستي خدا را
چو از اين كوير وحشت به سلامتي گذشتي
به شكوفه ها به باران
برسان سلام ما را! شفيعي كدكني
داستان كوتاه آموزنده
داستان كوتاه آموزنده71
داستان كوتاه آموزنده61