نزديك تر به خدا
من بايد فرود آيم ،
نبايد بنشينم ،
سال هاست ، از آن لحظه كه پر بر اندامم روييد
و از آشيان ، از بام خانه پرواز كردم
همچنان مي پرم. هرگز ننشسته ام ،
و ديگر سري نيز به سوي زمين و به شواد پليد شهرها
و بام هاي كوتاه خانه ها بر نگرداندم ،
چشم به زمين ندوختم ،
پروازي رو به آسمان ،
در راه افلاك
و هر لحظه دورتر و بالاتر از زمين
و هر لحظه نزديك تر به خدا !
دكتر علي شريعتي
آفتاب عرفان
يك شبنم
اين است آن مني كه از سال هاي دراز ،
از نخستين روزي كه به خويش چشم گشوده ام ،
بر دوش كشيده ام.
و كشيده ام
و كشيدم
و از گرماها و سرماها
و شكست ها و پيروزي ها
و سفرها و حضرها
و شادي ها و غم ها گذشتم
و گذراندم
و آوردم