سلام
حال من خوب است
ملالي نيست جز گم شدن گاه به گاه خيالي دور
كه مردم به آن شادماني بي سبب ميگويند
با اين همه اگه عمري باقي بود طوري از كنار زندگي ميگذرم
كه نه دل كسي در سينه بلرزد و نه اين دل ناماندگار بي درمانم
تا يادم نرفته بنويسم:
ديشب در خوابم سال پر باراني بود
خواب باران و پائيزي نيامده را ديدم
دعا كردم كه بيايي با من كنار پنجره بماني، باران ببارد
اما دريغ كه رفتن راز غريب زندگيست
رفتي پيش از اينكه باران ببارد
ميدانم دل من هميشه پر از هواي تازه باز نيامدن است
انگار كه تعبير همه رفتن ها هرگز نيامدن است
بي پرده بگويمت:
ميخواهم تنها بمانم، در را پشت سرت ببند
بي قرارم، ميخواهم بروم، ميخواهم بمانم؟
هذيان ميگويم!نميدانم
نه عزيزم، نامه ام بايد كوتاه باشد
ساده باشد، و بي كنايه ابهام
پس از نو مينويسم:
سلام
حال من خوب است
اما تو باور نكن!