دل مبند

مشاور شركت بيمه پارسيان

دل مبند

۷۵ بازديد ۰ نظر


از باغ مي برند چراغانيت كنند

تا كاج جشن هاي زمستانيت كنند

پوشانده اندصبح تو راابرهاي تار
تنهابه اين بهانه كه باراني ات كنند

يوسف به اين رها شدن ازچاه دل مبند
اين بار مي برند كه زنداني ات كنند

اي گل گمان نكن به شب جشن مي روي
شايدبه خاك مرده اي ارزانيت كنند

يك نقطه بيش فرق رجيم و رحيم نيست
از نقطه اي بترس كه شيطاني ات كنند

آب طلب نكرده هميشه مراد نيست
شايدبهانه ايست كه قرباني ات كنند

فاضل نظري



تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد