دست

مشاور شركت بيمه پارسيان

دست

۶۷ بازديد ۰ نظر


از دل و ديده ، گرامي تر هم


آيا هست ؟

- دست ،

آري ، ز دل و ديده گرامي تر :

دست !

زين همه گوهر پيدا و نهان در تن و جان ،

بي گمان دست گرانقدرتر است .

هر چه حاصل كني از دنيا ،

دستاورد است !

هر چه اسباب جهان باشد ، در روي زمين ،

دست دارد همه را زير نگين !

سلطنت را كه شنيده ست چنين ؟!

شرف دست همين بس كه نوشتن با اوست !

خوشترين مايه دلبستگي من با اوست .

در فروبسته ترين دشواري ،

در گرانبارترين نوميدي ،

بارها بر سرخود ، بانگ زدم :

- هيچت ار نيست مخور خون جگر ،

دست كه هست !

بيستون را ياد آر ،

دست هايت را بسپار به كار ،

كوه را چون پَر كاه از سر راهت بردار !

وه چه نيروي شگفت انگيزي است ،

دست هايي كه به هم پيوسته است !

به يقين ، هر كه به هر جاي ، در آيد از پاي

دست هايش بسته است !

دست در دست كسي ،

يعني : پيوند دو جان !

دست در دست كسي

يعني : پيمان دو عشق !

دست در دست كسي داري اگر ،

داني ، دست ،

چه سخن ها كه بيان مي كند از دوست به دوست ؛

لحظه اي چند كه از دست طبيب ،

گرمي مهر به پيشاني بيمار رسد ؛

نوشداروي شفا بخش تر از داروي اوست !

چون به رقص آيي و سرمست برافشاني دست ،

پرچم شادي و شوق است كه افراشته اي !

لشكر غم خورد از پرچم دست تو شكست !

دست ، گنجينه مهر و هنر است :

خواه بر پرده ساز
،
خواه در گردن دوست ،

خواه بر چهره نقش ،

خواه بر دنده چرخ ،

خواه بر دسته داس ،

خواه در ياري نابينايي ،

خواه در ساختن فردايي !

آنچه آتش به دلم مي زند ، اينك ، هر دم

سرنوشت بشرست ،

داده با تلخي غم هاي دگر دست به هم !

بار اين درد و دريغ است كه ما

تيرهامان به هدف نيك رسيده است ، ولي

دست هامان ، نرسيده است به هم !



تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد