سلام
تو> كيي
راستش نميدونم از كجا بگم چون دلم خيلي پره
توي جمهوري دنبال يه دختر خوشكل با مچ بند سبز بودم اونا ريختن سرش با بي رحمي كامل اونو با باتون سيم زدن دختره بيهوش افتاد سرش بدجور خون ميومد تا رسيدم بهش حمله كردند طرف من و تا جايي كه ميخوردم زدنم .
موقعي كه رفتن من خودمو رسوندم بهش چنتا دختر از يه خونه اومدن بيرون من و اون رو كشيدن داخل
دختره تموم كرد منم سه روز بيمارستان بودم حالا چند روزه اونو نديدم فقط از دفتر تلفنش شماره دوستش دارم بهم خيلي حرفا راجبش زده راستش از زندگي سيرم
مينويسم تا بماند يادگار
اندكي در اين جهان مهمانم مهماني ما پايانش كه ميدادند غير او