من اونقدر پر عشقم من اونقدر پر دردم كه عاشقاي دنيا نميرسن به گردم

۶۸ بازديد ۱ نظر
پرواز كن آشيانه از توست ... يارا به دلم نشانه از توست
 

وين زمزمه ي شبانه از توست

 آواي تو خفته در دل چنگ
 

شور غزل و ترانه از توست
 

هر شب منم و ستاره ي اشك
 

وين گوهر دانه دانه از توست
 

با آنكه جواني ام بسر شد
 

در باغ دلم جوانه از توست
 

هرگز ز در تو رخ نتابم
 

سر از من و آستانه از توست
 

در پاي تو جان سپردن از من
 

در من غم جاودانه از توست
 

جان را بطلب بها نخواهم
 

گر نار كني بهانه از توست
 

خاليست دل اي كبوتر من
 

پرواز آشيانه از توست
 

بازآ كه فرشته ي زماني
 

اي ماه زمين زمانه از توست
 

دور از تو دلم چو شب سياه است
 

اي ماه بيا كه خانه از توست
 

از عشق تو نغمه خوان شهرم
 

غمناله ي عاشقانه از توست
 

شادم كه ز بوسه هاي گرمت
 

بر روي لبم نشانه از توست
 

در شعر يگانه ي زمانم
 

وين منزلت يگانه از توست

************

بي همگان به سر شود بي تو به سر نمي شود     

 

داغ تو دارد اين دلم جاي دگر نمي شود

 

دلم اگر به دست تو به نيزه اي نشان شود

 

براي زخم نيزه ات سينه سپر نمي شود

 

صبوري و تحمل ات هميشه پشت شيشه ها

 

پنجره جز به بغض تو ابري و تر نمي شود

 

بي همگان به سر شود بي تو به سر نمي شود         

 

داغ تو دارد اين دلم جاي دگر نمي شود

 

به فكر سر سپردن ام به اعتماد شانه ات

 

گريه يي بخشايش من كه بي ثمر نمي شود

 

هميشگي ترين من لاله ي نازنين من

 

بيا كه جز به رنگ تو دگر سحر نمي شود

 

بي همگان به سر شود بي تو به سر نمي شود                     

 

داغ تو دارد اين دلم جاي دگر نمي شود

 

*********************

به روي گونه تابيدي و رفتي

مرا با عشق سنجيدي و رفتي

تمام هستي ام نيلوفري بود

تو هستي مرا چيدي و رفتي

كنار اتظارت تا سحر گاه

شبي همپاي پيچك ها نشستم

تو از راه آمدي با ناز و آن وقت

 تمناي مرا ديدي و رفتي

شبي از عشق تو با پونه گفتم

دل او هم براي قصه ام سوخت

غم انگيزست توشيداييم را

به چشم خويش فهميدي و رفتي

چه بايد كرد اين هم سرنوشتي ست

ولي دل رابه چشمت هديه كردم

سر راهت كه مي رفتي تو آن را

 

به يك پروانه بخشيدي و رفتي

صدايت كردم از ژرفاي يك ياس

به لحن آب نمناك باران

نمي دانم شنيدي برنگشتي

و يا اين بار نشنيدي و رفتي

نسيم از جاده هاي دور آمد

نگاهش كردم و چيزي به من نگفت

توو هم در انتظار يك بهانه

از اين رفتار رنجيدي و رفتي

عجب درياي غمناكي ست اين عشق

ببين با سرنوشت من چها كرد

تو هم اين رنجش خاكستري را

ميان ياد پيچيدي و رفتي

تمام غصه هايم مقل باران

فضاي خاطرم را شستشو داد

و تو به احترام اين تلاطم

فقط يك لحظه باريدي و رفت ي

دلم پرسيد از پروانه يك شب

چرا عاشق شدي در عجيبي ست

و يادم هست تو يك بار اين را

ز يك ديوانه پزسيدي و رفتي

تو را به جان گل سوگند دادم

فقط يك شب نيازم را ببيني

ولي در پاسخ اين خواهش من

تو مثل غنچه خنديد و رفتي

 دلم گلدان شب بو هاي رويا ست

پر است از اطلسي هاي نگاهت

تو مثل يك گل سرخ وفادار

كنار خانه روييدي و رفتي

تمام بغض هايم مثل يك رنج

شكست و قصه ام در كوچه پيچيد

ولي تو از صداي اين شكستن

به جاي غصه ترسيدي و رفتي

 غروب كوچه هاي بي قراري

حضور روشني را از تو مي خواست

تو يك آن آمدي اين روشني را

بروي كوچه پاشيدي و رفتي

كنار من نشتي تا سپيده

ولي چشمان تو جاي دگر بود

و من مي دانم آن شب تا سحرگاه

نگارن را پرستيدي و رفتي

نمي دانم چه مي گويند گل ها

خدا مي داند و نيلوفر و عشق

به من گفتند گل ها تا هميشه

تو از اين شهر كوچيدي و رفتي

جنون در امتداد كوچه عشق

مرا تا آسمان با خودش برد

و تو در آخرين بن بست اين راه

مرا ديوانه ناميدي و رفتي

شبي گفتي نداري دوست من را

 نمي داني كه من ن شب چه كردم

خوشا بر حال آن چشمي كه آن را

به زيبايي پسنديدي و رفتي

هواي آسمان ديده ابريست

پر از تنهايي نمناك هجرت

تو تا بيراهه هاي بي قراري

دل من را كشانيدي و رفتي

پريشان كردي و شيدا نمودي

تمام جاده هاي شعر من را

رها كردي شكستي خرد گشتم

تو پايان مرا ديدي و رفتي
*****************

عاشق مشويد اگر توانيد

تا در غم عاشقي نمانيد

اين عشق به اختيار نبود

دانم كه همين قدر بدانيد

هرگز مبريد نام عاشق

تا دفتر عشق بر نخوانيد

آب رخ عاشقان مريزيد

تا آب ز چشم خود نرانيد

معشوقه وفا به كس نجويد

هر چند ز ديده خون چكانيد

اينست رضاي او كه اكنون

بر روي زمين يكي نمانيد

اينست سخن كه گفته آمد

گر نيست درست بر مخوانيد

بسيار جفا كشيد آخر

او را به مراد او رسانيد

اينست نصيحت سنايي

عاشق مشويد اگر توانيد

***********************

براي عشق معماي مشكلي داري ولي چقدر صبوري، عجب دلي داري! تو مثل پنجره هايي كه روشن و بازند در آسمان خودت ماه كاملي داري مرا كه گم شده ام در كشاكش توفان تويي كه راه به آغوش ساحلي داري براي نيمهء روحت مكملي دارم براي نيمهء روحم مكملي داري براي چشم تو مي گويم اين غزلها را براي اينكه تو چشمان خوشگلي داري اگرچه قابل چشم تو را ندارد شعر تو در نگاه خود اشعار قابلي داري

****************

شبي از درد دل گفتم قلم را

بيا بنويس دردهاي دلم را

قلم ناليد و گفت جان برادر

ندارم طاقت اين بار غم را ...

-----------------------------------------------------------------------

دلي سرشار از غم دارم امشب

دلم تنهاست ماتم دارم امشب

غم آمد غصه آمد ماتم آمد

تو را در اين  ميان كم دارم امشب

-----------------------------------------------------------------------

اگر در خواب مي ديدم غم روز جدايي را

به دل هرگز نميدادم خيال آشنايي را

------------------------------------------------------------------------

دل از من برد و روي از من نهان كرد

خدايا با كه اين بازي توان كرد ؟؟؟

-------------------------------------------------------------------------

چرا وقتي كه راه زندگي هموار مي گردد

بشر تغيير حالت ميدهد خونخوار مي گردد

به وقت عيش و عشرت مي نوازد ساز بد مستي

به وقت تنگ دستي مومن و ديندار مي گردد

----------------------------------------------------------------------

نه سرو و نه باغ و نه چمن مي خواهم

نه لاله نه گل نه نسترن مي خواهم

خواهم ز خداي خويش كنجي خلوت

من باشم و آن كسي كه من مي خواهم ....

-----------------------------------------------------------------

كاش مي شد اشك را تهديد كرد

فرصت لبخند را تمديد كرد

كاش مي شد در ميان لحظه ها

لحظه ديدار را نزديك كرد

---------------------------------------------------------------

 

نگاهي كردو من را دربدر كرد  يقين كرد عاشقم بعدش سفر كرد  شكستي خورد و آمد تا بماند ولي من رفته بودم او ضرر كرد ------------------------------------------------ در خاطر زرد من كه صياد شديد در تك تك نغمه هاي من ياد شديد  اما به سلامتي شنيدم ديشب قيد همه را زديد و داماد شديد -------------------------------------------------- در زدم او گفت جانم كيستي ؟ گفتمش تو عاشق من نيستي ؟ گفت نه اما ببينم تا به كي پشت اين در منتظر مي ايستي ؟ -------------------------- گر در كنار او بنشينم چه مي شود ؟ از دست او ستاره بچينم چه مي شود ؟ گفتم چه وقت جان بدهم پيش چشم تو ؟ او ناز كرد و گفت ببينم چه مي شود ؟ //////////////////////////////// بازدر يادم شكوفامي شوي مثل يك خوابي كه معنامي شوي در حريم چشمهاي عاشقم ميهماني مثل رويا مي شوي  زير باران سكوتم ناگهان بانگ فريادي كه احيا مي شوي عاقبت رويا به پايان مي رسد مي روي يعني كه تنها مي شوي گوشه اي حك كرده ام اين جمله را (گم شدي يك روزپيدامي شوي)  

 


برای آموزش کلمات عاشقانه به انگلیسی، می‌توانید از روش‌های مختلفی استفاده کنید. این کلمات می‌توانند از اشعار، آهنگ‌ها، فیلم‌ها و حتی کتاب‌ها آموخته شوند. اما در اینجا دو پاراگراف به شما ارائه می‌دهم تا به شما کمک کنم که این کلمات را در یک روند آموزشی مفید بیاموزید.

 

در آموزش کلمات عاشقانه به انگلیسی، ابتدا می‌توانید از دیکشنری‌ها و منابع آموزشی آنلاین استفاده کنید تا لغات ابتدایی را بیاموزید. این شامل واژگان مرتبط با عشق، عاطفه، احساسات و ارتباطات است. سپس می‌توانید با متون ساده‌تری مثل داستان‌ها و شعرهای کوتاه شروع کنید. مطالعه و فهم مفهوم کلی این متون به شما کمک می‌کند تا با استفاده از لغات و عبارات عاشقانه آشنا شوید. برای مثال برای گفتن عشقم به انگلیسی می توانید از my love استفاده کنید.

 

سپس، می‌توانید به فیلم‌ها و سریال‌های رمانتیک بپردازید. گوش دادن به مکالمات شخصیت‌ها و نحوه ابراز عشق و احساسات آنها به شما کمک می‌کند تا با استفاده از لغات و عبارات عاشقانه آشنا شوید و چگونگی استفاده از آنها را در جملات و مکالمات واقعی تمرین کنید. همچنین مطالعه نمونه‌های از اشعار و نوشته‌های عاشقانه معروف نیز به شما کمک می‌کند تا با اصطلاحات و عبارات خاص این حوزه آشنا شوید و آنها را به کار ببرید. به طور کلی، تمرین مداوم و تنوع در منابع آموزشی می‌تواند به شما کمک کند تا بهترین نتایج را در آموزش کلمات عاشقانه به انگلیسی بدست آورید.

امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد