گر بخواني ماجراي زندگي
شرح ناكامي است جاي زندگي *
طالب دنيا بسي كوشد بجان
تا شود در زندگي كامران *
ليك دنيا جاي خورد و خواب نيست
تشنگان را گو كسي سيراب نيست *
بهر اسايش نباشد روزگار
گاه روزي روشن گه شام تار*
هر كس از دردي برد رنج و عذاب
باشد از انديشه اي در اضطراب *
عده اي مستند و جمعي هوشيار
عده اي شادند و جمعي داغدار *
عده اي سرمست ناز و نعمتند
برخي از كار جهان در حيرتند*
عده اي از فقر و لذت گشته زار
يا زدست چرخ گردون بيقرار*
جمله نادانند دانايي كجاست
راه تاريك است بينايي كجاست *
تا طريق معرفت روشن كند
وين جهان را جلوهگلشن كند *
تاشود مسعود هر پوينده اي
كام يابد هر دل جوينده اي