درد يك پنجره را پنجره ها مي فهمند
معني كور شدن را گره ها مي فهمند
سخت بالا بروي، ساده بيايي پايين
قصه ي تلخ مرا سرسره ها مي فهمند
يك نگاهت به من آموخت كه در حرف زدن
چشم ها بيشتر از حنجره ها مي فهمند
آنچه از رفتنت آمد به سرم را ....... فردا
مردم از خواندن اين تذكره ها مي فهمند
نه، نفهميد كسي منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن كنگره ها مي فهمند
... كاظم بهمني ...