گمان نمي كنم اين دست ها به هم برسند
دو دلشكسته ي در انزوا ... به هم برسند
كدام دست، رسيده به دست دلخواهش
كه دست هاي پر از عشق ما به هم برسند
فلك نجيب نشسته است و موذيانه به فكر
كه پيش چشم من اين دو، چرا به هم برسند
شكوه عشق به زير سئوال خواهد رفت
وگرنه مي شود آسان، دو تا به هم برسند
... محمدرضا رستم پور ...
داستان كوتاه آموزنده
داستان كوتاه آموزنده71
داستان كوتاه آموزنده61