وقتي از چشم تو افتادم، دل مستم شكست
عهد و پيماني كه روزي با دلت بستم، شكست
ناگهان ... دريا ! تو را ديدم، حواسم پرت شد
كوزه ام بي اختيار افتاد، از دستم شكست
در دلم فرياد زد « فرهاد » و كوهستان شنيد
هي صدا در كوه، هي « من عاشقت هستم » شكست
بعد تو آئينه هاي شعر ... سنگم مي زنند
دل به هر آئينه، هر آئينه اي بستم، شكست
عشق زانو زد، غرور گام هايم خرد شد
قامتم وقتي به اندوه تو پيوستم، شكست
وقتي از چشم تو افتادم، نمي دانم چه شد
پيش رويت آنچه را يك عمر نشكستم، شكست
... نجمه زارع ...