بهاي دل سپردن

مشاور شركت بيمه پارسيان

بهاي دل سپردن

۶۶ بازديد ۰ نظر

من از هستي نمي خواهم به جز پيش تو مردن را

نمي خواهم خوراكي جز غم عشق تو خوردن را


تو را ميخواهم آنگونه كه گويي جسم، روحش را

جدايي ناپذير و تنگ ..... يكديگر فشردن را


بدون تو، تنفس هم ملال آورترين چيز است

تو شيرين مي كني اما، شرنگ تلخ مردن را


بميران! زنده كن! فرقي ندارد، باز مي خوانم

هزاران بار ديگر، با تو شعر دل سپردن را


مرا از عشق مي ترساني و غافل از آني كه

براي ماهيان ساده است، مشق آب خوردن را


به مرده شور بسپاري تنم، آنجا كه يارايش

نباشد بار سنگين غمت، بر دوش بردن را


دلت مي آيد آيا با چنين شاگرد عشقِ خود

هميشه بازگويي درس بي روحِ فسردن را ؟!؟


تو كه اين را براي من، نمي خواهي غزلبانو :

خيال با تو بودن، با خودم، بر گور بردن را


اگرچه خوب مي دانم كه تا بوده، چنين بوده

كه عاشق مي دهد آخر، بهاي دل سپردن را


... علي محمد محمدي ...


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد