خبر نداري از دلم كه ساده درد مي كند
از اين دلي كه بي تو، بي اراده درد مي كند
مدام ذهن خسته ام تو را مرور مي كند
سَرم، سَرم، خدا، كه فوق العاده درد مي كند
به جاده مي زنم ولي، چقدر پاي عاشقم
از اينكه بي تو مي رود پياده درد مي كند
گله ندارم و غم تو را به دوش مي كشم
فقط شنيده ام كه دوش جاده درد مي كند
تمام تار و پود من، از اينكه بي خيال، تو
دلت به من اهميت نداده، درد مي كند
... صفورا يال وردي ...
داستان كوتاه آموزنده
داستان كوتاه آموزنده71
داستان كوتاه آموزنده61