بگذار كه باران بشوم

مشاور شركت بيمه پارسيان

بگذار كه باران بشوم

۷۹ بازديد ۰ نظر
.
بگذار كه باران بشوم، سخت ببارم
مثل تن بيمار تو بر تخت، ببارم

از فقر‌لبت، وعده‌ي اقرار بگيرم
يك نيمه شبي ازبدنت(زار) بگيرم

دردست ،تنت از وطنش كام نگيرد
زخم وطنش لحظه اي آرام نگيرد

بيدارشو‌ ازخواب زمستاني وسردت
نبضت‌‌شده آرام دراين وقت نبردت

من،آرش تو‌، كاوه‌ي تو،زال تو باشم
خوشحال‌شوي،بنده‌ي‌آن‌حال‌توباشم

سردست، تنت يخ‌زده بيدارشو‌از خواب
دردت به سرم! مي‌گذرد اين شب بي‌تاب

من آب شوم خشكي سال تو نبينم
من كور شوم تلخي فال تو نبينم

از سفره‌ي خالي تو و رنج عيانت
از كودك‌و‌ مرد و زن و‌احوال كيانت

بگذار كه فرياد شوم اوج بگيرم
دريا شوم و از تن تو موج بگيرم

من كوه‌كن قصه‌ي شيرين تو باشم
دردت به سرم!مرهم ديرين تو‌باشم

ايران من اي خسته‌ترين مادر تاريخ
جامانده ميان كف دستت اثر ميخ

بگذار كه باران بشوم سخت ببارم
مثل تن بيمار تو بر تخت، ببارم ...


#هيلا_صديقي

 


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد