من به ديوانگي از عشق تو افسانه شدم
عشق گفتي و من از عشق تو ديوانه شدم
رَستم از سرزنش و مرحمت دشمن و دوست
شكر كز دولت عشق از همه بيگانه شدم
رفت جان در هوس آن گل رعنا و مرا
عاقبت در سر آن شمع چو پروانه شدم
سالها درد كشيدم كه درين دير خراب
همدم ساغر و همصحبت پيمانه شدم
اهلي شيرازي