دوشينه كجا رفتي و مهمان كه بودي؟
دل بي تو به جان بود تو جانان كه بودي؟
اين غصه مرا كشت كه غمخوار كه گشتي؟
وين درد مرا سوخت كه درمان كه بودي؟
با خال سيه مردم چشم كه شدي باز؟
با روي چو مه شمع شبستان كه بودي؟
اي دولت بيدار به پهلوي كه خفتي؟
وي بخت گريزنده به فرمان كه بودي؟
شوري به دل سوخته افتاد بفرما
امشب نمك سينه بريان كه بودي؟
من با دل آشفته چه دانم كه توامشب
جمعيت احوال پريشان كه بودي؟
دور از تو سيه بود شب تار هلالي
اي ماه! تو خورشيد درخشان كه بودي؟
هلالي جغتايي