اشعار ناب

مشاور شركت بيمه پارسيان

اشعار ناب

۶۷ بازديد ۰ نظر

با همه بي سر و ساماني ام

باز به دنبال پريشاني ام

طاقت فرسودگي ام هيچ نيست

در پي ويران شدني آني ام

آمده ام بلكه نگاه ام كني

عاشق آن لحظه توفاني ام

دلخوش گرماي كسي نيستم

آمده ام تا تو بسوزاني ام

آمده ام با عطش سالها

تا تو كمي عشق بنوشاني ام

ماهي برگشته ز دريا شدم

تا كه بگيري و بميراني ام

خوبترين حادثه ميدانمت

خوبترين حادثه ميداني ام؟

حرف بزن! ابر مرا باز كن

دير زماني است كه باراني ام

حرف بزن، حرف بزن، سالهاست

تشنه  يك صحبت طولاني ام

ها... به كجا ميكشي ام خوب من؟

ها... نكشاني به پشيماني ام

                                         محمدعلي بهمني

 


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد