اشعار ناب

مشاور شركت بيمه پارسيان

اشعار ناب

۶۷ بازديد ۰ نظر

يك روز در آغوش تو آرام گرفتم

يك عمر قرار از دل ناكام گرفتم

افسوس كه چون لاله پر از خون جگر بود

جامي كه ز دست تو گل اندام گرفتم

از ساده دلي مشق وفاداري من شد

درسي كه ز بدعهدي ايام گرفتم

امشب ز لبان هوس آلود تو ريزد

هر بوسه كه من از تو به پيغام گرفتم

از تير حوادث به پناه تو پريدم

روزي كه مكان بر لب اين بام گرفتم

دور از تو در و دشت پر از نعره من بود

چون سيل بدرياي تو آرام گرفتم

رسوا تر از آن كردمت اي ديده كه بودي

داد دل خود را ز تو بدنام  گرفتم

                                                «ابوالحسن ورزي»


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد