شمعيم و سرفكنده به شبها نشسته ايم
صبحيم و در اميد تو بيجا نشسته ايم
چون بوم كور بر سر ويرانه ي اميد
سر زير پركشيده و تنها نشسته ايم
گر طعنه ميزني و مدارا نمي كني
ما خو گرفته ايم و شكيبا نشسته ايم
در عشق پايداري ما چون حباب نيست
موجيم و جاودانه به دريا نشسته ايم
پاي اميد خسته شد اما براه وصل
اين باورت مباد كه از پا نشسته ايم
نظام فاطمي