اشعار ناب- مستانه

مشاور شركت بيمه پارسيان

اشعار ناب- مستانه

۸۳ بازديد ۰ نظر

در بزم گرفتي مي و نوشيدي و رفتي

مستانه به حال همه خنديدي و رفتي

بعد از تو لبي باز نشد از پي خنده

غير از لب آن جام كه بوسيدي و رفتي

ننشستي و ياران دگر هم ننشستند

آن بزم كه چيديم تو برچيدي و رفتي

دل بود و وفا بود و صفا بود و محبت

افسوس كه چشم از همه پوشيدي و رفتي

آن بزم طرب بهر وجود تو بپا بود

وين را همه گفتند و تو نشيندي و رفتي

گفتم كه بتابم ز رخت پرتو مهري

با قهر تو روي از همه تابيدي و رفتي

آن بزم بچشم تو پسنديده نيفتاد؟

يا " حالت" ما را نپسنديدي و رفتي

"ابوالقاسم حالت"


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد