چون مرا ديدي بعشقت مبتلا رفتي برو
چون بدانستي كه مي خواهم ترا رفتي برو
هرچه گفتم من نگوئي ترك ما گفتي برو
هر چه كردم التماس و التجا رفتي برو
پشت پا بر عهد و پيمان زدي وز پيش ما
راست سوي خصم كج رفتار ما رفتي برو
گر بسوي مدعي رفتي چه غم يا سوي غير
از بر ما چونكه رفتي هر كجا رفتي برو
بار ديگر سوي ما گر آمدي خوش آمدي
ور دوباره نيز رفتي خوش بجا رفتي برو
ني خداحافظ بمن گفتي و ني كردي وداع
وز برم بيگانه وار اي آشنا رفتي برو
" فرخ" خود را باين زودي چرا بردي ز ياد
ورنه خود داني نمي گويم چرا رفتي؟ برو
سيد محمود فرخ