اشعار ناب

مشاور شركت بيمه پارسيان

اشعار ناب

۷۰ بازديد ۰ نظر

  گفتم: از من مطلب ديده ي گريان تر از اين دل غمگين تر و خونين تر و ويران تر از اين   
گفت: هر چند دلت خانه به دوش است ولي دوست دارم كه شود بي سروسامان تر از اين      گفتمش: حالت دل در غم گيسوي تو چيست؟ دست بر زلف زد و گفت: پريشان تر از اين  
گفتمش: پيش رخت ديده چه حالت دارد؟ در رخ آينه خنديد كه حيران تر از اين   گفتمش كفر سر زلف تو عالم بگرفت گفت: درشهر كه ديده است مسلمان تر از اين   گفتمش: شيوه ي رفتار تو در گلشن چيست؟ سرو را كرد اشارت كه خرامان تر از اين  
گفتمش: با رخ تو ماه چه نسبت دارد؟ گفت حرفي نشنيديم پريشان تر از اين  
گفتم: اي دوست لبت را به چه تشبيه كنم؟ جانب گل نظر افكند كه خندان تر از اين  
گفتمش: وقت سخن با تو چسان بايد بود؟ جامه از تن بدر آورد كه عريان تر از اين  
گفتم: از هجر تو جان برلب پروانه رسيد گفت جز شمع نديديم گران جان تر از اين        


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد