ابياتي از حافظ (۱)

مشاور شركت بيمه پارسيان

ابياتي از حافظ (۱)

۸۰ بازديد ۰ نظر

***  فكند زمزمه ي عشق در حجاز و عراق       نواي بانگ غـزل هاي حـافـظ از شيـراز  ***

 

آرامگاه حافظ در شيراز 

 

« ابياتي زيبا از ديوان حافظ »

 

اگر شراب خوري جرعه اي فشان بر خاك*

از آن گناه كه نفعي رسد به غير چه باك

*** 

آخر به چه گويم هست از خود خبرم چون نيست

وز بهر چه گويم نيست با وي نظرم چون هست

*** 

شرح شكن زلف خم اندر خم جانان

كوته نتوان كرد كه اين قصّه دراز است

*** 

پير ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت

آفرين بر نظر پاك خطاپوشش باد!

 ***

دلي كه با سر زلفين او قراري داد

گمان مبر كه بدان دل قرار بازآيد

 ***

در دلم بود كه بي دوست نباشم هرگز

چه توان كرد كه سعي من و دل باطل بود

 ***

چون من گداي بي نشان، مشكل بود ياري چنان

سلطان كجا عيش نهان با رند بازاري كند

 ***

من و باد صبا مسكين، دو سرگردان بي حاصل

من از افسون چشمت مست و او از بوي گيسويت

 ***

دل گفت وصالش به دعا باز توان يافت

عمري ست كه عمرم همه در كار دعا رفت

 ***

به تماشاگه زلفش دل حافظ روزي

شد كه بازآيد و جاويد گرفتار بماند

 

 

توضيحات:

جرعه فشاني بر خاك: ريختن جرعه اي از شراب بر خاك در هنگام شراب نوشي، رسمي كهن است به ياد گذشتگان و دوستان غايب.

 

مختصري درباره ي آيين "جرعه فشاني":

اهل ميخانه، به سلامتي دوست و عزيزي كه در كنارشان بود، شراب مي نوشيدند و به ياد كسي كه از ميانشان رفته بود، جرعه اي بر خاك مي ريختند. هدف از انجام اين آيين، ياد كردن درگذشتگان و شركت دادن نمادين آنان در بزم شراب نوشي بوده است تا بدين ترتيب بويي هم به مشام مُردگاني كه اكنون به خاك تبديل شده اند، برسد و آنها نيز از اين بزم بهره اي ببرند (كه در مصرع دوم بيت، به اين نفع و بهره اشاره شده است).

بقاياي اين رسم، اينك به صورت پاشيدن آب و گلاب بر تربت درگذشتگان بر جاي مانده است.

 


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد