من از بيگانگان ديگر ننالم ...

مشاور شركت بيمه پارسيان

من از بيگانگان ديگر ننالم ...

۷۵ بازديد ۰ نظر

آن سر زلفي كه پاييـدم چو جانش از گزند            عاقبت در گردنـم پيچيـد و چون مـارم گزيد

گِرد سرو قامتـش يك عمر گرديدم چو بـاد           آخر از طوفان زلفش سخت لرزيدم چو بيد

 

"شهريار"

 

 

ديدي، آن را كه تو خواندي به جهان يارترين

سينه را ساختي از عشقش، سرشارترين

آن كه مي گفت منم بهر تو غمـخوارترين

چه دل آزارترين شد! چه دل آزارترين؟

 

"فريدون مشيري"

 

 

پ.ن: هميشه غمگين ترين لحظات را عزيزترين كسانمان به ما هديه مي كنند.

 


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد